سلام

ساخت وبلاگ
با صدای بسته شدن در سهون چشمهاشو باز کرد. به ساعت دیواری نگاه کرد ساعت ۴ صبح بود.بدن سنگین جونگین که تقریبا تا نصفه روش افتاده بود رو به سختی کنار زد و از روی تخت بلند شد و از پنجره بیرون رو نگاه کرد آقای کیم جعبه ای رو توی صندوق عقب ماشینش گذاشت و سوار شد.سهون سریع کلید ماشینشو از روی میز برداشت و بیرون دوید : امروز دیگه گیرت میارم .سوار ماشینش شد و با فاصله خیلی زباد آقای کیم رو تعقیب کرد. از یه جاده پر درخت گذشتن از کنار ساحل گذشتن از جاده کوهستانی گذشتن و بالاخره آقای کیم که جای باصفا کنار رودخونه نگه داشت. سهون ماشینشو پشت درختها پارک کرد و پیاده آروم به اونجا نزدیک شد. هیچکس بجز آقای کیم اونجا نبود. سهون پشت یه درخت منتظر موند.آقای کیم صندوق عقب ماشینشو باز کرد و جعبه رو بیرون کشید. بازش کرد و مشغول سر هم کردن قلاب ماهیگیریش شد!سهون زیر لب نالید: فقط یه چوب ماهیگیری بود؟آقای کیم قلاب رو داخل آب انداخت و یه موزیک آروم پلی کرد و لب رودخونه روی سنگ نشست.یکساعت گذشت و خبری از هیچکس و هیچ چیز نشد.سهون زیر لب غرید: د زود باش لعنتی یه حرکتی بزن خستم کردی!آقای کیم سر جمع سه تا ماهی گرفت و با روشن شدن هوا شروع به جمع کردن وسایلش کرد. سهون باید زودتر از اون به خونه میرسید پس به سمت ماشین دوید و با بیشترین سرعت به خونه آقای کیم برگشت. ماشینشو همون جایی که بود پارک کرد و رفت تو اتاق جونگین. نفسشو فوت کرد و برگشت بره تو تخت که صاف با سینه جونگین برخورد کرد و یه قدم به عقب پرت شد.نگاهی به چهره بی حس جونگین انداخت و گفت: صبح عالی مستدام چه زود بیدار شدی!جونگین یه قدم بین خودشو سهون رو طی کرد و صاف تو صورتش وایساد: یه حسی بهم میگه که تو بخاطر من اینجاییتیشرتشو در آورد و خودشو به سهون چ سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 0:27

از اینکه تمام‌روز آقای کیم رو زیر نظر بگیره خسته شده بود. در واقع آقای کیم صد تا حرکت مشکوک معصومانه در روز میزد و این سهونو از مخ و از ک..و.ن کلافه کرده بود.داشت توی باغ قدم میزد که یهو موهاش از پشت کشیده شد. برگشت پشت سرش و ...کسی نبود. سکوت عجیبی یدفعه توی تمام باغ حکمفرما شد. سهون تمام زاویه دیدشو به دقت نگاه کرد و بعد برگشت تا به راهش ادامه بده که کیونگسو رو صاف جلوش دید که به طرز وحشتناکی بهش خیره شده بود.سهون دستشو روی سینش گذاشت تا قلب به تپش افتاده اش رو اروم کنه و با صدایی که میلرزید به کیونگسو که صورتش سفید تر از همیشه به نظر میومد گفت: چرا اینجوری نگام میکنی؟کیونگسو بینیشو بالا کشید: چشام ضعیفهسهون همینجوری به کیونگسو نگاه میکرد که شاید یه چیزی بگه و با حداقل از سر راهش بره کنار.کیونگسو بعد از سکوت طولانی گفت: چیه؟ بیا منو بخور. تو که میتونی با ماشینت از رو کی کی دلت خواست رد بشی . خیلی شاخی نه؟صدای آقای کیم باعث شد سهون یه لحظه برگرده پشت سرش  نگاه کنه. آقای کیم داشت با گوشی صحبت میکرد و مشکوک اطرافشد نگاه میکرد.سهون برگشت تا به کیونگسو چیزی بگه ولی.... اون اونجا نبود! تو تمام زاویه دید سهون هیچکس نبود!آروم زیر لب نالید: آه لعنتی ... این دیگه چجور جونوریه؟آروم آروم و دزدکی از پشت درختا خودشو به نزدیک ترین جای ممکن به آقای کیم رسوند و همونجا فال گوش وایساد+  میدونم که این یه پدیده فرای درک خیلیاستسهون که فکر میکرد بالاخره داره به هدفش نزدیک میشه لبخند زد.+  منم با اینهمه اینطرف و اونطرف گشتنم تا حالا موارد انگشت شماری شبیه به اینو دیدم.سهون چشمهاشو ریز کرد و زیر لب گفت: خب کجاست؟ حرف بزن لعنتی!+   اگه شما موافقت کنین من همه سعیمو میکنم که سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 0:27

سلاممممممم

همینجا نشسته بودم یدفعه دلم برا خواننده ها وبم سوخت که اینهمه مدت چشم انتظار ادامه فیکا موندن

خلاصه پس از عذر خواهی و تشکر بابت صبر ایوبتون میریم سراغ ادامهههه

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:43

خب اینم ادامش 

کوتاه بودن پارتا بخاطر گوشیمه بیشتر از این هنگ میکنه

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:43

هععععی.... افتادم تو دام عاشقی نفهمیدم نفهمیدم

 

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:43

خب خب رسیدیم به قسمت مورد علاقه من

هشدار برای کبری ۱۱: مواظب باشین کسی دور و برتون نباشه

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:43

این پارت بیشتر مواظب باشین که کسی دور و برتون نباشه

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 17:43

سلام

یه کوچولو نوشتم بچه ها خیلی منتظر بودن

بفرمایید ادامه

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 87 تاريخ : جمعه 15 آذر 1398 ساعت: 2:02

سلام

بقیش

ببخشید پارتا کوتاهه گوشیم بیشتر از این جواب نمیده

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 99 تاريخ : جمعه 15 آذر 1398 ساعت: 2:02

سلام

اینم یه اپ بامدادی بخاطر بچه هایی که درخواست داده بودن

 

سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : payamhb بازدید : 130 تاريخ : جمعه 15 آذر 1398 ساعت: 2:02